loading...
***تفریح کده ی آبشار***
آخرین ارسال های انجمن
Amir1x بازدید : 918 1397/04/08 نظرات (1)
تکست با خودم، بدون تو چکار کنم میدونم چى پیش رومونه، ولى چه جورى باید ازش فرار کنم هر چى که پشتِ سرت، یه روز شکست ساختنش، شاید یه عمر، طول بکشه گاهى هر کارى کنى، فایده اى نداره...
Amir1x بازدید : 518 1393/05/17 نظرات (0)


ضمن عرض سلام  به کاربران و همراهان همیشگی تفریح کده ی آبشار, و عذرخواهی جهت  وقفه ی کوتاه  در بروز رسانی سایت,  به اطلاع شما دوستان می رساند که تفریح کده ی آبشار به زودی با پست های  جدید و متنوع منتظر شما دوستان گرامی می باشد.



Amir-Webmaster Tafrihkade Abshar

 7Augusti 2014

Amir1x بازدید : 870 1393/02/21 نظرات (0)

  

در مدرسه ای در یکی از روستاها، از شاگردان خواسته بودیم که از پدرشان رضایت نامه ای بگيرند و بیاورند از دویست نفر شاگرد، فقط یکی بود که پدرش از او راضی نبود دیگر شاگردان رضایت پدر و مادر خود را فراهم کرده بودند، اما در این میان جمله های خوشمزه و بی معنا نیز وجود داشت که چند تا از آن ها را در ادامه ی مطلب برایتان می نگارم:

Amir1x بازدید : 489 1392/09/22 نظرات (0)


در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند.
خارپشت ها وخامت اوضاع را دریافتند. تصمیم گرفتند دور هم جمع شوند
و بدین ترتیب همدیگر را حفظ کنند.
وقتی نزدیک تر بودند، گرم تر می شدند ولی خارهایشان یکدیگر را زخمی
می کرد. به همین خاطر تصمیم گرفتند از هم دور شوند ولی به همین دلیل
از سرما یخ زده می مردند.

از این رو مجبور بودند برگزینند یا خارها ی دوستان را تحمل کنند، یا

.

.

.

(...)


Amir1x بازدید : 1934 1392/06/07 نظرات (3)



در این مطلب قصد داریم تا کاربردی ترین و آسان ترین روش های افزایش بازدید کننده ها و بهبود رتبه ی گوگل و الکسا را آموزش دهیم.اگر شما هم صاحب یک وبلاگ یا سایت هستید ادامه ی مطلب را از دست ندهید.

Amir1x بازدید : 524 1392/01/03 نظرات (0)
مرد فقیرى بود که همسرش کره درست می کرد و او آن را به یکى از بقالى های شهر مى فروخت، آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى درست می کرد. مرد آن را به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آن ها را وزن کند. هنگامى که آن ها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از دست مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است. مرد فقیر ناراحت شد، سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم. یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار مى دادیم. یقین داشته باش که به اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم!

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 646
  • کل نظرات : 290
  • افراد آنلاین : 18
  • تعداد اعضا : 931
  • آی پی امروز : 222
  • آی پی دیروز : 247
  • بازدید امروز : 2,558
  • باردید دیروز : 1,586
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 7
  • بازدید هفته : 7,157
  • بازدید ماه : 7,157
  • بازدید سال : 159,944
  • بازدید کلی : 2,570,522
  • کدهای اختصاصی

    تفریح کده ی آبشار