loading...
***تفریح کده ی آبشار***
آخرین ارسال های انجمن
Amir1x بازدید : 1371 1392/06/23 نظرات (1)


درس های سال اول ساده بود

آب را بابا به سارا داده بود


درس پند آموز روباه و خروس

روبه مکار و دزد چاپلوس


کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود


روز مهمانی کوکب خانم است

سفره پر از بوی نان گندم است


(...)

Amir1x بازدید : 1394 1392/06/03 نظرات (0)



سری جدید اس ام اس ها و شعارهای مخصوص شما آماده شد


فقط خواهش میکنم از توهین به قرمز ها در قسمت نظرات خودداری کنید

لطفا اگر شعار ، شعر یا اس ام اس جدید دارید حتما بنویسید

جدا از رنگ و تعصب نسبت به تیم محبوب استقلال و پرسپولیس

این اس ام اس ها و شعارها جهت سرگرمی برای شما آماده شده .


Amir1x بازدید : 1251 1392/06/03 نظرات (0)




سری جدید اس ام اس ها و شعارهای مخصوص شما آماده شد

فقط خواهش میکنم از توهین به آبی ها در قسمت نظرات خودداری کنید
لطفا اگر شعار ، شعر یا اس ام اس جدید دارید حتما بنویسید
جدا از رنگ و تعصب نسبت به تیم محبوب استقلال و پرسپولیس
این اس ام اس ها و شعارها جهت سرگرمی برای شما آماده شده .


Amir1x بازدید : 515 1392/02/25 نظرات (0)

نفس آدم ها
سر بسر افسرده است
روزگاري است در اين گوشه پژمرده هوا
هر نشاطي مرده است.

دست جادويي شب
در به روي من و غم مي بندد
مي كنم هر چه تلاش‌،
او به من مي خندد .

نقش هايي كه كشيدم در روز،
شب ز راه آمد و با دود اندود .
طرح هايي كه فكندم در شب‌،
روز پيدا شد و با پنبه زدود .

ديرگاهي است كه چون من همه را
رنگ خاموشي در طرح لب است .
جنبشي نيست در اين خاموشي
دست ها پاها در قير شب است

Amir1x بازدید : 941 1391/06/25 نظرات (1)


کاش چون پاییز بودم…کاش چون پاییز بودم

کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم

برگ های آرزوهایم یکایک زرد می شد

آسمان دیده ام پر درد می شد

ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ می زد

اشک هایم همچو باران ، دامنم را رنگ می زد

وه … چه زیبا بود اگر پاییز بودم

وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم

شاعری در چشم من می خواند شعری آسمانی

در کنارم قلب عاشق شعله می زد

در شرار آتش دردی نهانی

نغمه ی من …

همچو آوای نسیم پر شکسته

عطر غم می ریخت بر دل های خسته

پیش رویم : چهره ی تلخ زمستان جوانی

پشت سر : آشوب تابستان عشقی نا گهانی

سینه ام : منزلگه اندوه و درد بد گمانی

کاش چون پاییز بودم…
Amir1x بازدید : 589 1391/04/13 نظرات (0)

قایق

من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی

با قایقم نشسته به خشکی
فریاد می زنم:
« وامانده در عذابم انداخته است
در راه پر مخافت این ساحل خراب
و فاصله
است آب
امدادی ای رفیقان با من.»
گل کرده است پوزخندشان اما
بر من،
بر قایقم که نه موزون
بر حرفهایم در چه ره و رسم
بر التهابم از حد بیرون.

در التهابم از حد بیرون
فریاد بر می آید از من:
« در وقت مرگ که با مرگ
جز بیم نیستیّ وخطر نیست،
هزّالی و
جلافت و غوغای هست و نیست
سهو است و جز به پاس ضرر نیست.»
با سهوشان
من سهو می خرم
از حرفهای کامشکن شان
من درد می برم
خون از درون دردم سرریز می کند!
من آب را چگونه کنم خشک؟
فریاد می زنم.
من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
مقصود من ز حرفم معلوم بر
شماست:
یک دست بی صداست
من، دست من کمک ز دست شما می کند طلب.

فریاد من شکسته اگر در گلو، وگر
فریاد من رسا
من از برای راه خلاص خود و شما
فریاد می زنم.
فریاد می زنم!

1331

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 646
  • کل نظرات : 290
  • افراد آنلاین : 15
  • تعداد اعضا : 931
  • آی پی امروز : 205
  • آی پی دیروز : 247
  • بازدید امروز : 2,533
  • باردید دیروز : 1,586
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 7
  • بازدید هفته : 7,132
  • بازدید ماه : 7,132
  • بازدید سال : 159,919
  • بازدید کلی : 2,570,497
  • کدهای اختصاصی

    تفریح کده ی آبشار